سانیاسانیا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

پرنسس کوچولوی ما

دندون جدید

سلام خوشگل مامان چند روزه که هی نشده ولی اومدم دندون جدید مبارک عزیزم ......... روز پنجشنبه 21/6/92 دیدم که دندون آسیاب اول سمت راست بالا یه کوچولو نیش زده ......... هووووووووووووووووراااااااااااااا .... مبارک باشه عزیزم  ...
27 شهريور 1392

به نام خدای مهربان

سانیا جون عزیزم  دختر گل مامانی  خیلی وقته که می خواستم برات وبلاگ راه اندازی کنم ولی نمی دونم چرا دیر شد ..... ببخشید ولی به هر حال با نام خدای مهربون شروع می کنیم .....  امیدوارم که زود زود بتونم وبلاگت رو آپ کنم دوستت دارم عزیزم   ...
19 شهريور 1392

امروز از صبح اخلاقت نور الهی شده بود

خوشگل مامان  امروز از صبح اخلاقت نور الهی شده بود .. عصر هم که از خواب بیدار شدی با هم رفتیم حمام آب بازی ... شما هم دوش آب رو گرفتی به من و لباسهام و هر چی گفتم بگیر اون طرف می خندیدی و بیشتر می پاشیدی ....شب که بابایی اومد 3تایی رفتیم پارک .... توی راه هم که می رفتیم هر جایی که اتوبوس می دیدی کلی ذوق می کردی و می خواستی که بابایی دنبال اتوبوس بره .....توی پارک هم کلی اب بازی ( تاب بازی ) کردی و سرسره و الا کلنگ و بعدش قربونت برم با نی نی ها بای بای کردی و اوومدیم .... حالا هم از خستگی هلاک شدی و تخت خوابیدی .. شبت خوش عزیزم  دوستت دارم بووووووووووووووس ...
19 شهريور 1392

و اما قبل تر ها

خوشگل مامان  از اونجایی که من تنبلی کردم و دیر وبلاگت رو راه اندازی کردم می خوام اینجا گلچینی از عکس های قبلیت با یه کم توضیح بذارم تا شاید جبران بشه  دوستت دارم مامانی        اتاق سانیا جونم قبل از به دنیا اومدن        اولین روز درخشیدن خورشید زندگی مامان و بابا     دست و پاهای کوچولو و ناز نازی پرنسس من         موش کوچولو من    ...
19 شهريور 1392

هاپر

دیروز با مامان جونی رفتیم هایپر مارکت ..... اول که کلی از نشستن توی چرخ خرید کیف کردی و بعدشم که خسته شدی اومدی پائین و شروع کردی به هول دادن چرخ خرید ..... فقط نمی دونستی که چرخ رو هول بدی یا منو تعقیب کنی که گم نشم  از دیروز تا حالا هم هرچی می گیم کجا رفته بودی .... می گی هاپر ..... قربونت برم الهی  دوستت دارم عزیز دلم  ...
19 شهريور 1392

آب بازی

سلام خوشگل مامانی   خدا رو شکر یه کم از گرمای هوا کم شده و عصر ها میشه بریم حیاط یا به قول شما حیییی    شما هم که از خدا خواسته که بری با شلنگ آب بازی کنی .... این هم چند تا عکس از شما و آب بازی  دوست دارم عزیزم          دوست دارم گل من ..بووووسسسس ...
19 شهريور 1392

دخترم خانوم شده

سلام عزیز مامان  مامانی امشب کلی هوووووووووووووووووووراااااااااااا شد ...... بد از کلی وقت که نگران بودم و می خواستم با هم تنهایی بریم با ماشین بیرون .... امروز عصر با ماشین با همدیگه رفتیم باغ غدیر برای آب بازی فواره ها ..... و شما هم مثل یه خانوم نشستی بغل دستم و کمربند ایمنی رو هم بستی و با هم رفتیم و اومدیم .... البته محمد حسین و مامانش هم باهامون بودن که با عرض شرمندگی صندلی عقب نشستن  البته از فواره ها خوشت نیومد ولی عوضش کلی رفیتم تاب بازی و حسابی کیف کردی ... حالا هم خسته خوابیدی  شبت خوش عزیزم  دوست دارم ...بوووووووووووووس ...
19 شهريور 1392

بازی فکری

سلام جیگر مامان   روز چهارشنبه با مامان جون رفتیم مجتمع پارک ... شما هم کلی خرید کردی ... دمپایی نیکتا ، قمقمه آب خوشگل و بازی فکری ....     خوشگل مامان از اونجایی که بن بن بن مقدماتی رو کامل بلدی و تموم کارتها رو بلد شدی تصمیم داشتم شماره 1 رو بگیرم برات ... شما هم از بس گفتی ژدید ژدید ( جدید ) یعنی کارت جدید می خوای دیوونم کردی    امروز که برات خریدم کلی ذوق کردی که بازی و کارت ژدید داری   این هم عکسهاش :             و این هم لبخند رضایت ...البته اگه مهلت عکس گرفتن به مامان بدی خوشملم دوستت دارم ..بوووووو...
19 شهريور 1392

کلمه هایی که بلد شدی بگی ...

عزیز دل مامان  سعی می کنم اگه حافظه ام یاری کنه به ترتیب کلمه هایی که گفتی رو برات بنویسم و همین طور کلمه هایی که بلدی رو    اولین کلمه ایی که گفتی هکن بود یعنی نکن     بعد ماما و بابا .... بعد یه مدت زیادی دیگه بابا رو نگفتی و هر چی می گفتیم بگو بابا می گفتی مامان     صداهای حیوانات زیادی رو هم بلدی .... اولین حیوانی که صداش رو یاد گرفتی کلاغ بود که می گه گار گار     صدای کلاغ ، گاو ، گوسفند ، سگ ، گنجشک ، میمون ، اسب رو هم بلدی که برات صدات رو ضبظ کردم که بعدا بتونی گوش کنی   تمام اعضای بدنت رو هم بلدی چشم ، ابرو ، لب ، زبان ، دندان، بینی ، گو...
19 شهريور 1392