سانیاسانیا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

پرنسس کوچولوی ما

سانیا با کلی عکس جدید

سلام به دختر خوشگل مامان و بابا  به قول خودت سانیا صماملی ( صدرعاملی )  مامانی که مثل همیشه دیر به دیر میاد ولی واقعا وقت نمی کنم و همش با هم به دور هستیم  کارگاه های خلاقیتت رو خیلی خیلی زیاد دوست داری و روز کلاسهات رو بلدی و همیشه 8 صبح بیدار میشی و می گی مامان بریم مدرسه  توی کلاس کلی کارهای مخلتف می کنید و انواع کاردستی و نقاشی با رنگ انگشتی و رنگ کردن صورت همدیگه و بازی های شاد و بپر بپر و شعر های مختلف که همشون رو بلدی ....  1- خرگوش من چه نازه  2 - میوه نخور نشسته 3- دو دست دارم قشنگ و ناز  4 - دکتر چه مهربونه  5 - بع بعی میگه بع بع  6- ر...
22 خرداد 1393

و اماااااااااااااااااا امروز .....

سلام سانیا جونم  دخترم دیگه حسابی بزرگ شده و خانم شده .... قربونش برم الهی  امروز صبح با حوری جون و شیوا جون رفتیم پارک و کلی بازی کردیم و خوش گذروندیم تا ظهر و بعد اومدیم خونه و خوابیدیم و شب قرار بود با حوری جون بریم مهمونی ....زنگ زدن گفتن ما میام خونتون تا باهم بریم ولی ولی ولی وقتی اومدن خونه مون و در رو باز کردیم برای دختر گلم یه کیک تولد خوشگل و بامزه و با شمع 2 و کلی فشفشه آورده بودن و شما هم کلی ذوق کردی عزیزم.... در ضمن شیوا جون یه عروسک خوشگل و عمو و زن عمو هم برات پول کادو آورده بود  .... حوری جون و عمو مهرداد و شیوا جونم خیلی خیلی ممنون که به یاد دختر من بودید ... دوستتون داریم ... بوووووووووووووس ...
6 فروردين 1393

تولد تولد تولدت مبارک ککککککککککککککککککککککککککک ....

تولد تولد تولدت مبارک عزیز دل مامان و بابا     سانیا جونم دختر گلم تولد 2 سالگیت مبارک باشه عزیزم .... حالا دیگه 2 سالت تمام شد و وارد سال سوم زندگی بهاریت شدی .....امیدوارم که همیشه سالم و سر حال باشی و هر روز زندگیت مثل روز تولدت بهاری باشه      من و بابایی خیلی خیلی زیاد دوستت داریم ....تو امید زندگیمون هستی عزیزم ..بووووووووووووووووووووسسسسسسسس      دختر گلم ببخشید که امسال به دلایل مختلف نتونستیم برات تولد بگیریم ولی عوضش شب تولدت با هم رفتیم شهربازی و کلی خوش گذروندیم .... بووووووس            ...
6 فروردين 1393

پروژه ترک می می

بالاخره بعد از چند هفته که تصمیم داشتم از شیر بگیرمت امروز سه شنبه 27/12/92 شروع کردم می خواستم از صبح شروع کنم ولی چون خیلی کار داشتم نشد... ولی بعد از اینکه از خواب بیدار شدی منتظر شدم که شیر بخوای ولی انگار خودت فهمیده بودی که یه خبری هست و تا ساعت 6:15 هم اصلا سراغ من نیومدی ...الهی بمیرم برات ... خیلی خیلی ناراحتم 6:30 بود که اومدی و گفتی مامانی یه ذره می می می خوام .... . می می رو گذاشتی توی دهنت و از اونجایی که تلخ بود یه نگاه به من کردی و از دهنت در آوردی و خندیدی و گفتی اخ .... و بعد گفتی اون یکی رو بده ... تا گذاشتی دهنت و دیدی اون هم تلخه ناراحت شدی و گفتی اخ شده .... گفتم عزیز دلم می می تلخ شده .. تو دیگه بزرگ شدی ......
1 فروردين 1393

سال نو مبارک دختر گلمون

دختر خوشگل مامان و بابا....عزیزم دلمون ....سال نو مبارک نفسمون سال تحویل 1393:ساعت 20:27 بعدازظهر عزیز مامان خیلی وقته که نتونستم وبلاگت رو به روز کنم و اون هم دلیلش گرفتاری های آخر سال و برنامه ها من برای از شیر گرفتن شما بود عزیز من دیگه بزرگ شده و خانم شده و الان 3 روزه که دیگه می می نخورده ... الهی بمیرم برات ولی حالا دیگه بزرگ شدی و همه چی می گی و همه مفاهیم رو می رسونی .. جمله بندی هات دقیق و درسته دندونات کامل شدن و من نتونستم برای این دندونهای آخر رو بهت تبریک بگم عزیزم ....ببخش ... اما حالا می گم که کامل شدن مرواریدهات رو تبریک می گم عزیزم کلی شعر بلدی ...یه توپ دارم .... خرگوش من ... دو دست دارم ... م...
1 فروردين 1393

دندان نیش

سلام گل گلی من  بالاخره دوتا از دندانهای نیش سمت چپت در اومدن .... مبارک باشه عزیزم ... یه کم اذیت شدی ولی حالا دوتا مروارید جدید داری ... نیش بالا و پائین سمت چپ مبارک  هر کلمه ایی هم که ما بگیم شما تکرار می کنی .... همش به من می گی پاشو پاشو ... بشین  بعد من بهت 1 بار گفتم از دست تو ...حالا همش می گی دست تو    امروز هم یه کوچولو برف اومد بعد از سالها و من تو زودی رفتیم توی حیاط و دستمون رو گرفیتم تا برف ها بیوفتن توی دستمون .. هوووررررررررررررراااااا دوستت داریم خورشید مامان و بابایی ..بووووس          ...
12 دی 1392

چطوووووووووووووووووووووووووری

سلام عزیز دلم  ببخشید که دیر به دیر میام ... ولی دختر گلم یه کم مریض بودی و به همین خاطر مامانی هم گرفتار بود عزیزم ... ولی کم کم داری خوب میشی عزیزم کلی کلمه جدید یاد گرفتی  سلاااااااااااااااااااام  چطووووووووووووووری  اودافظ .. خداحافظ پاششو بده  نیس ... نیست  فعلا بابایی هم با شما مریض شده و دیروز هی می گفتی بابا بسیزه یعنی مریضه .... بعد من می گفتم چیکار کنیم می گفتی دتر یعنی دکتر  می گفتم دکتر به بابا چی داده ؟؟ می گفتی داوو و گوس یعنی دارو و قرص چند شب پیش هم داشتین با بابا توی اتاقت بازی می کردین و شما هم توی تخت ورجه ورجه می کردی که یک دفعه صدا اومد و دوی...
12 دی 1392

عگ گل

سلام عزیزم مامان ببخش که دیر به دیر میام .... دخترم خیلی خانوم و بزرگ شده ..... کلی با محمد و مامانش دوست شدی و به مامانش می گی عمه  چند روز پیش 1 ساعت رفتی خونشون و بازی کردی و اصلا هم سراغ منو نگرفتی ... می گم که خیلی خانوم شدی  سه شب پیش نشسته بودی با بابایی بازی می کردی .... بعد بابا بهت گفت : عقل کل  شما هم زودی گفتی عگ گل ..... خلاصه حسابی از دستت خندیدیم وقتی آهنگ گوگوش بخونه بهت می گم این خانومه که می خونه کیه .... زودی می گی  :: گوگوش  کلی کلمه جدید هم یاد گرفتی  ننر ( لوس )..... ننن  عقل کل .... عگ گل  چنگال .... گنگال گوش .... گوگ ...
17 آذر 1392

دو سه ده

سلام عزیزم مامان و بابا خدارو شکری خوب خوب شدی و دیگه مریض نیستی ..... حسابی برای خودت خانوم شدی .... روزا خودت با اسباب بازی هات بازی می کنی و کمتر آویزون مامان میشی    تازگی هر وقت باهام کار داری میای هی می گی : گیا گیا و دستت رو  تکون می دی .... هرچی من می گم بگو بیا تو هم دوباره می گی گیا گیا  شعر یه توپ دارم قلقلیه رو هم برات می خونم و شما آخرای هر مصرع رو می گی  وقتی هم می خوای شیطونی و بپر بپر کنی می گی : دو سه ده  موقع بازی هم هی میری گوشی تلفن رو برمی داری و می گی : الو الو مامامون کلمه های دیگه هم خیلی می گی ولی مامانی یادش نمی مونه ... قول می دم از این به بعد یادد...
3 آذر 1392