سانیاسانیا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

پرنسس کوچولوی ما

سانیا با کلی عکس جدید

1393/3/22 2:26
نویسنده : مامانی
1,867 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر خوشگل مامان و بابا 

به قول خودت سانیا صماملی ( صدرعاملی ) چشمک

مامانی که مثل همیشه دیر به دیر میاد ولی واقعا وقت نمی کنم و همش با هم به دور هستیم 

کارگاه های خلاقیتت رو خیلی خیلی زیاد دوست داری و روز کلاسهات رو بلدی و همیشه 8 صبح بیدار میشی و می گی مامان بریم مدرسه آرام

توی کلاس کلی کارهای مخلتف می کنید و انواع کاردستی و نقاشی با رنگ انگشتی و رنگ کردن صورت همدیگه و بازی های شاد و بپر بپر و شعر های مختلف که همشون رو بلدی .... 

1- خرگوش من چه نازه 

2 - میوه نخور نشسته

3- دو دست دارم قشنگ و ناز 

4 - دکتر چه مهربونه 

5 - بع بعی میگه بع بع 

6- رنگ های رو بلد شدی 

7- 1 تا 10 رو کامل می شماری و 10 تا 20 رو هم فعلا قاطی پاتی 

8 - 1و 2و3 رو به انگلیسی بلدی اون رو هم از روی تلفنت یاد گرفتی البته من خودم هنوز هیچ اقدام جدی برای آموزش زبان برات شروع نکردم 

9- صفت ها و جملات رو کامل و درست بیان می کنی 

10 - مداد و خودکار و ماژیک خیلی درست و صحیح دستت می گیری و مهارتت تو رنگ کردن خیلی خوب شده و خلاصه کلی کار دیگه ...

از بس که سر کلاس به کارهایی که خاله می گه علاقمندی و همشون رو انجام می دی و دقیق گوش میدی مامانای دوستات بهت می گن شاگرد نمونه چشمک

و اما پروژه پوشک 

خدارو شکری خیلی راحت از پوشک گرفتمت و خود خیلی خیلی زیاد همکاری کردی و فوق العاده بود حتی 1 بار هم تو شلوارت یا جای دیگه خرابکاری نکردی ... واقعا خوشحال هستم که دیرتر برای از پوشک گرفتنت اقدام کردم ..اینطوری هم شما و هم مامانی اذیت نشدیم 

 

شب ها هم خیلی خوب و راحت تو تخت خودت می خوابی . فقط چندبار برای آب خوردن بیدار میشی 

عصرها هم هر روز می ریم پارک که خیلی بهت خوش می گذره 

هر کسی تلفن می زنه یا با مامان حرف می زنه همش می پرسی چی گفت ؟ چرا گفت ؟ به کی گفت ؟ کچلخندونک و تا جواب همه سوال هات رو ندم بی خیال نمی شی 

عاشق این هستی که بری خونه خاله فرناز دوست مامانی که برات اندازه بزنه و لباس بدوزه ... همش می گی برای من پارچه بخر بریم خاله فرناز آرام

کلی هم عکس ازت دارم که الان همشون رو  می ذارم 

دوستت داریم عزیزم خیلی خیلی زیاد  .... بوووووووووووووووس ... مامان و بابا بوسبوسبوسمحبتمحبت

 

سانیا با سرهمی مدل گوزنی 

 

13 بدر سال 1393

سانیا و دختر عمو رعنا جون 

 

کفش های گوزنی سانیا ست سرهمی 

 

سانیا و بابایی

سانیا با پسر دایی آریا خونه دایی جون 


 

سانیا - حیاط خونه باباجان کنار درخت آلبالو  

 

سانیا و علی جون و رعنا جون 

 

 

سانیا بعد از حمام وسشوار کردن موهاش .... به قول خودت می گی من موهای فره خندونک

 

سازه مهندسی شده توسط خانم مهندس سانیا چشمک

 

پارک - یه روز خوب بهاری با دوستای کارگاه خلاقیت 

 

مسافرت 1 روزه بیرون شهر - زفره - که خیلی زیاد بهمون خوش گدشت همراه با 2 تا مامان جون و بابا جون 

 

 

 

 

هتل ملک اصفهان 

 

 

سانیا با شیوا جون و علی جون 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

سمانه
22 خرداد 93 21:14
سلام آرزو جون. خوبی عزیزم؟ دل ما هم تنگ شده بود. بچه های کلوپ تو وایبر گروه زدن و با هم هستیم. اونجا راحتتره دسترسیش. شمارت رو بهم خصوصی بده تا ادت کنم تو گروه. واللا کلاس نرفتم همینجوری شروع کردم. خیلی هم سخت نیست. بیا راهت میندازم شروع کنی.
مامانی
پاسخ
سمان جون عزیزم من وایبر ندارم .. گوشیم فعلا دیزلیه اگه لینکی چیزی که برای خیاطی راه بیوفتم داری ممنون میشم بهم بدی عزیزم
سمانه
29 خرداد 93 17:00
عزیزم لینک ندارم متاسفانه. من از روی لباساش الگو برداشتم و بریدم و دوختم. به شیوه کاملا بدوی. اصولی خیاطی نکردم. تو هم میتونی از روی لباساش برای خونگیش بدوزی لااقل.
مامانی
پاسخ
ممنون سمانه جونم ...باید حتما امتحان کنم
بهار
25 تیر 93 0:35
جانم، چقدر خوشگل خندیده
maman atrina
13 شهریور 93 9:24
سلام آرزو جون خانومی میتونم بپرسمسرهمی و پاپوش گوزن دختر نازتو کجاو چند تهیه کردی ؟؟؟ سلام عزیزم ببخشید که سوال تون رو خیلی دیر دیدم عزیزم سرهمی و پاپوش رو از یکی از سایت های انگلیس خریدم ... باور کن الان دقیقا قیمتش یادم نیست ولی چون از حراج خریدم خیلی خوب بود